کامران فانی: ذوق آقای سعادت در انتخاب معادل ها
به گزارش همشهری آنلاین در این نشست ابتدا علی اصغر محمد خانی ، مدیر مجموعه نشستها ی شهر کتاب نکاتی درباره ترجمه دکتر سعادت از کتاب بریه گفت و سپس کامران فانی که اواخر این هفته قرار است مجلس نکوداشتی برای وی درا نجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شود درباره این اثر گفت : امروزه میتوان بسیاری چیزها را در تاریخ آن دانست و شناخت.
تمام تاریخ فلسفه از قرون وسطی تا قرن بیستم مجموعهای از نقل آرای حکما و فلاسفه بودهاند. مسئله اصلی بسط اندیشه است که روح زمانه را منعکس میکند. ربط و ضبط اندیشه و فراز و فرود آن نیاز داشت که نگاه انسان به گذشته عوض شود و مفهوم پیشرفت و ترقی را بپذیرد.
وی ادامه داد :در گذشته معتقد بودند که «مدینه فاضله» اثر طلایی گذشتگان است ولی در قرن 15 و 16 آنچه عصر طلایی نامیده میشود آینده است، و بالطبع هر چیز نویی بهتر از کهنه است.
امیل بریه دقیقا معتقد بود که تاریخ فلسفه جزء لوازم شناخت فلسفه است و در مقدمه کتابش مفصلا لزوم تاریخ فلسفه و وظیفه آن را بیان میکند. او برای تاریخ فلسفه سه هدف اصلی قایل است. اول اینکه منشاء فلسفه کجاست و حدود زمانی و مکانی آن کجا قرار دارد؟
فانی در ادامه گفت: هدف دوم اینکه بدانیم فرق فلسفه با علوم و فنون عقلی در چیست و چه چیز آن را متمایز از دیگر فرایندهای فکری انسان میکند؟ و سوال آخر اینکه آیا فلسفه از تطور و تکامل منظمی برخوردار بوده است یا نه؟ بریه اولین موارد را از وظایف اصلی هر مورخ فلسفه میداند و خود معتقد است که در این کتاب به هر سه موضوع نظر داشته است.
در پاسخ سوال اول، او نه تنها یونان را منشاء فلسفه نمیداند بلکه شرق را به عنوان خاستگاه اصلی آن معرفی میکند بهخصوص مصر، بینالنهرین و ایران.
او معتقد است که یونانیان کمتر به کشف فلسفه و بیشتر به شرح و توضیح آن پرداختهاند.
بریه در توضیح هدف دوم بیان میدارد که در گذشته فلسفه شامل تمام تفکرات انسان و همه علوم حتی شعر و هنر بود، اما فلسفه حقیقی تنها زمانی وجود خواهد داشت که حاوی تفکر مستدل و روحی انتقادی باشد.
امیل بریه تاکید دارد که تفاوت فلسفه و تفکر دینی و علمی در روح انتقادی فلسفه نهفته است. در حقیقت به عقیده او علم باید با تکنولوژی اثبات شود و زمانی که به واسطه همین روش امری را پذیرفت روحیه انتقادی را به کناری مینهد.
در پاسخ به سوال سوم ابتدا باید از خود بپرسیم که آیا ما در قرن بیستم از نظر بیان مطالب فلسفی متکاملتر از گذشته هستیم یا نه؟ بریه معتقد است که فلسفه باید گذشتن از این فراز و فرود را نشان دهد.
هر فلسفهای بخشی از حقیقت را دربر دارد و سیر دیالکتیکی خاص خود را طی میکند. در واقع هدف اصلی بریه در نوشتن چنین تاریخ فلسفهای نشاندادن این سیر فلسفه است.
استاد کامران فانی در ادامه نوشته خود آورد:درمورد بریه من اعتقاد دارم که بعضی از آثار دیگر او خیلی مهمتر هستند. تاریخ فلسفه بریه یک تاریخ عمومی و همان زندگینامه نویسی در فلسفه است.
بریه در کتاب تاریخ فلسفه خود صحبتی از فلسفه شرق به میان نیاورده و حتی در مورد فلسفه غرب هم که وی از آن سخن گفته است ، در جای جای نوشته و کتابش فلسفه بیزانس حس میشود.
کتاب دیگر او درباره فلسفه رواقیون بسیار سودمند است و میتوان گفت مقدمهای است مناسب برای شناختن فلسفه رواقی که البته هنوز ترجمه نشده باقی مانده است، گرچه ترجمه جناب سعادت غبطهانگیز است اما بهتر بود ایشان کوشش خود را در مسیر ترجمه آثار دیگر بریه صرف میکردند.
فانی سپس به خاطره خود از دوران جوانی اشاره کرد و گفت:بنده در دوران جوانی کتاب میکل آنژ اثر رومن رولان را به ترجمه جذاب ایشان خواندهام و البته ترجمه تاریخ فلسفه کاپلستون ایشان هم به یادماندنی است.
آقای سعادت در امر ترجمه شیوه متعادلی دارد آنچنان که علیرغم استفاده از همه اصطلاحات فلسفی، خواننده احساس غرابت با متن نمیکند، چه در مورد واژگان و چه ساختار کلام. در ترجمه ایشان هیچ اصطلاح خودساختهای نیست و در انتخاب واژگان ذوق بسیار خوبی دارند و مجموعه ساختار جملات و نحو کلام هم در کمال شیوایی و روانی است.
سخنان استاد فانی این گونه به پایان رسید:حرف آخر من راجع به اسپینوزا است. فصل مربوط به او در این کتاب حدود 25 صفحه است. آقای سعادت با ترجمه خود اسپینوزا و کتاب اخلاقش را به روشنی به خواننده میشناساند و نشان میدهد که اسپینوزا در مورد روش فراتر از دکارت میرود
دکتر کریم مجتهدی: دانشجویان کتاب آقای سعادت را بخوانند
پس از سخنان استاد کامران فانی نوبت به دکتر کریم مجتهدی رسید که چندی قبل در همین مکان کتاب تازه اش مورد نقد و بررسی قرار گرفته بود.
وی در ابتدای مطالبش گفت :گرچه فلسفه متولی ندارد ولی در چارچوب آموزش، متخصص دارد و در حقیقت فلسفه یک تخصص است. بحث تاریخ فلسفه هم بحثی است تخصصی. در این زمینه این سوال پیش میآید که چرا در عهد باستان چیزی به نام تاریخ فلسفه وجود نداشت؟ علتش روشن است، زیرا برای مردم باستان آنچه گذراست نمیتوانست کامل باشد و چیزی که مشمول مرور زمان میشود به درد نمیخورد.
دکتر مجتهدی ادامه داد: در حقیقت این یک سنت قدیمی است که آن چیزی کامل است که تغییر نمیکند. فرهنگ علمی و فلسفی یونان باستان مبتنی بر مهار کردن زمان است. تمام جهانشناسی آنان برای این است که همه چیز را نگهدارند، حتی افلاطون مثل را مقوم علم قرار میدهد برای اینکه ابدی است.
اما در نقطه مقابل این تفکر ارسطو همه چیز را به حرکت در میآورد. ارسطو میگوید باید ذات را تعریف کرد؛ از نظر او آنچه بالقوه است باید حرکت کند. آنچه در جهان جدید بهوقوع پیوسته این است که آنچه ازلی و ابدی است واقعی نیست و واقعیت آن چیزی است که در حرکت است. پس فلسفه بودنش در حرکت است. زندگی ما مجموعهای از این سیر و حرکت است.
دکتر مجتهدی ریشههای این تفکر جدید را به قرون 17 و 18 نسبت داد وگفت : نخستین کسی که آن را مطرح کرد ولتر بود. در این بحث ذات امور در حرکت درونیشان مهم است و این در حقیقت بیان سیر زندگی فلسفه است. در این سیر نمیتوان به مسئله کمال پرداخت؛ نمیتوانیم بگوییم چون فلسفه در تاریخش شکل میگیرد، کامل میشود، بدین ترتیب میتوان گفت فلسفه جدید الزاما کاملتر از فلسفه قدیم نیست بلکه مرحلهای از جریان کلی زندگی فلسفه است.
اما اگر فلسفه تغییر نکند و دچار رکود شود دیگر فلسفهای وجود نخواهد داشت و با توجه به این موضوع تاریخ فلسفه اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. فلسفه در این معنا که فعلیت دارد فعال است و این فعلیت معادل هستی فلسفه است. از این منظر میتوان فهمید افرادی که فکر میکنند ورود فلسفه معادل رکود علم است، اشتباه میکنند.
وی در ادامه به کتاب تاریخ فلسفه بریه پرداخت و گفت : این اثر کتاب بسیار مهمی است و از چند نظر اهمیت دارد. اولا قرن 17 (قرن کلاسیک) جنبه عجیبی دارد چرا که پس از دوره نوزایی و تجدید حیات فرهنگی غرب در عصر رنسانس قرار دارد. در دوره این تجدید حیات فرهنگی نوعی از همپاشیدگی مسائل و مفاهیم دیده میشود که این بیسامانی حتی به امور دینی هم سرایت میکند. مانند آنچه در دست نوشتههای کالون میبینیم که نظرات مختلفی ارائه داده و عملا کلیسا در حال از بین رفتن است.
در حقیقت در این دوره فیلسوف مدرسی نداریم. اینها افرادی هستند که درس نمیدهند و مدرس نیستند. اینها بیشترشان در زنداناند و راجع به عصر خود نظریه میدهند. اما در قرن 17 همه چیز به سمت نظم و عقلانی شدن حرکت میکند. این عصر، دوره شکاکیت و بازگشت به عقل و اصول فکر کردن است.
این مدرس و استاد فلسفه گفت : در بخشی از کتاب که به این دوره پرداخته، به فرانسیس بیکن برمیخوریم که آگاهی کاملی از علوم طبیعی دارد. در این بخش از کتاب بیکن از به استخدام درآوردن طبیعت سخن میگوید. او از لغت Form استفاده میکند که منظورش نه شکل و صورت بلکه خواص و خاصیت کار است. دانشمند کسی است که خواص طبایع را جستوجو میکند و به من کمک میکند که زندگی کنم. او نه فقط طبیعیت بلکه انسانها را هم به استخدام در میآورد.
وقتی من کتاب آقای سعادت را خواندم، متوجه شدم که تاکنون مطالب زیادی بوده که من متوجه نشده بودم. مثلا در مورد ماکیاولیسم مشخص میشود که بیاخلاقی فرد را در معرض کار انجام شده قرار میدهد. کتاب بین برونیوسم، حقوقدان هلندی، و ماکیاولی مقایسه میکند و به تعارضی بسیار زیبا میرسد چرا که ماکیاولی هرگونه حق را از انسان سلب میکند در حالی که برونیوسم حقوق زیادی را برای انسان قائل است.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد که دانشجویان ترجمه آقای سعادت از این کتاب را بخوانند، چون به نظر من بهترین کتاب در زمینه فلسفه قرن هفدهم است.
اسماعیل سعادت: هدفم از ترجمه علاقه شخصی بود
پس از سخنان دکتر مجتهدی و نیز کامران فانی دکتر اسماعیل سعادت درباره این اثر گفت :ابتدا باید بگویم که اکثر اصلاحاتی که من در این کتاب به کار بردهام از دایرهالمعارف فارسی دکتر مصاحب گرفتهام و چون به هر حال این اصلاحات وارد دانش ما شده، بهتر است از همین واژگان خاص مورد استفاده در این دایرهالمعارف استفاده کنم.
من چون دعوی فلسفه دانی ندارم، هدفم از ترجمه این کتاب تعلیم فلسفه نبود و صرفا به جهت علاقه شخصی و اینکه دوست دارم آنچه میفهمم به دیگران هم منتقل کنم، صورت گرفت.
وی ادامه داد: فکر میکنم یکی از کمبودهای جامعهها در عرصه فرهنگی عدم ترجمه متون کلاسیک به زبان فارسی است. بهنظر من ترجمه این کتابها نیاز به یک اهتمام ملی دارد. زمانی یک دانشمند ژاپنی گفته بود که لااقل تا پایان قرن 19 همه متون کلاسیک به زبان ژاپنی ترجمه شدهاند، در حالیکه در ایران، ما حتی ترجمهای از آثار ابنسینای خودمان هم به فارسی نداریم. فلسفه ما تا حدود زیادی وابسته به فلسفه ارسطوست، با این همه هنوز بسیاری از آثار ارسطو هم ترجمه نشده باقی مانده است.
وی با اشاره به این که باید در ایران نهضتی در جهت ترجمه این آثار ایجاد شود به پیشینه تاریخی این فکر در زمان وزارت مهندس میرسلیم اشاره کرد و گفت : آن زمان قرار بود سازمانی تاسیس شود که آثار کلاسیک را به فارسی ترجمه کند ولی نیمهکاره رها شد. ما امروزه درباره آثار کلاسیک مقاله مینویسیم در حالیکه خود متن را در اختیار نداریم. یعنی کسی که در فرانسه یا انگلیس به زبان خودش متن را در اختیار دارد از درک بهتری نسبت به موضوع برخوردار است تا ما.
این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: مثلا یک دانشجوی فرانسوی رشته فلسفه به متافیزیک ابنسینا به زبان خودش دسترسی دارد ولی دانشجوی خودمان دسترسی به همین کتاب به زبان خودش ندارد. من به سهم خودم فکر کردم که بد نیست تا جاییکه بضاعتم اجازه میدهد سعی کنم و وقتم را صرف این کار نمایم، به همین دلیل سراغ بریه رفتم. البته این کار را به پیشنهاد و تشویق دکتر مهدوی انجام دادم.
دکتر رضا داوری : قرار گرفتن نام بریه و سعادت در کنار هم معنادار است
درپایان این مراسم نوشته دکتر رضا داوری درباره این نشست و نیز ترجمه دکتر سعادت از کتاب بریه خوانده شد . وی گفت:بسیار متاسفم که نمیتوانم در مجلسی که با حسن تشخیص خود برای ادای احترام به استاد عزیز آقای اسماعیل سعادت ترتیب دادهاید، شرکت کنم. انتشار ترجمه بخش «قرن هفدهم تاریخ فلسفه» بریه فرصت بسیار مناسبی برای ترتیب این مجلس است زیرا در کنار هم قرار گرفتن عنوان فلسفه قرن هفدهم با نام امیل بریه و اسماعیل سعادت میتواند معنیدار باشد.
فلسفه قرن هفدهم بنیاد فلسفه جدید است. درست بگویم جهان متجدد در قرن هفدهم پایهگذاری شده است یا لااقل این قرن از حیث مظهریت در پنج قرن تاریخ جدید نظیری ندارد. این قرن نه فقط قرن بیکن و دکارت و گالیله و اسپینوزا و نیوتون است (از شاعران و نویسندگان نامی نمیبرم) بلکه جمع همه گوناگونیها و تعارضها و تفاوتهای جهان جدید را در آن میتوان دید. در فلسفه اسپینوزا تامل کنیم. شاید هر آنچه در تاریخ 500 ساله جدید ظهور کرده است، در آن بیابیم.
از اینکه بگذریم نام بریه در میان مورخان فلسفه نام بزرگی است و تا جایی که من میدانم تاریخ فلسفه بریه یکی از مهمترین و معتبرترین کتب تاریخ فلسفه است. در حدود 40 سال پیش بخش یونان و روم این کتاب ترجمه شده و خلاصهای از بخش قرون وسطای آن را هم که مرحوم آقای دکتر مهدوی از سالها پیش برای درس فلسفه قرن وسطای رشته فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران فراهم آورده بودند، اخیرا چاپ شده است. اینک بخش دیگر و شاید چنانکه عرض کردم مهمترین بخش کتاب (لااقل برای ما) به قلم مترجمی توانا به فارسی درآمده است.
کسی مثل من که با فلسفه عمر بسر برده است، نمیتواند از تجلیل و تعظیم مردی مثل استاد سعادت خوشوقت نباشد و دریغ نخورد که چرا در مجلس احترام حاضر نبوده است. البته این غیبت غبن من است وگرنه استادان گرانمایهای که در مجلس حضور دارند بهتر از من گفتنیهای مناسب مقام و مجلس را خواهند گفت.
ما اکنون بیش از هر زمانی به تفکر فلسفی و مطالعه دقیق و عمیق فلسفه و سیر تاریخی آن نیاز داریم. فلسفه مسائل هر روزی زندگی ما را حل نمیکند اما میتواند جایگاه ما را در جهان به ما بشناساند تا بدانیم که کیستیم و در کجا قرار گرفتهایم و چه میتوانیم بکنیم. توجه کنیم که کتاب بریه با وصف انسان و تلقی قرن هفدهم از او آغاز شده است. در این قرن بود که بشر جدید که بعدها بشر فاوستی خوانده شد، خود را در فلسفه دکارت و هابز و اسپینوزا و لاک بازشناخت.
در زمان ما اگر فلسفه نتواند به نحوی واسطه مسائل جهان را حل کند بدانیم که بدون فلسفه شاید هیچ مسئلهای از مسائل عمده حل نشود پس چگونه از مردی که نیم قرن عمر خود را صرف نشر و تعلیم فلسفه در این کشور کرده است، ستایش نکنیم؟ همه ما باید از جنابعالی که با درایت و حسن تشخیص در برگزاری مراسم ساده و بیتکلف برای قدردانی از صاحبان فرهنگ و قلم و اندیشه اهتمام مستمر دارید، ممنون باشیم.
من هم برای اینکه غیبت خود را تا حدی تدارک کرده باشم با این یادداشت به شما و حاضران در مجلس شما و مخصوصا به استادان و بالاخص به استاد عزیز جناب آقای اسماعیل سعادت سلام و احترام میکنم و سرتعظیم در آستانه فلسفه فرود میآورم.
گزارش همشهری آنلاین حاکیست که کتاب بریه از سوی انتشارات هرمس به بازار کتاب عرضه شده است.